حرفهای به جامانده - برگ پنجم
.... روزهای بعد از اومدنت پر از شیرینی بود ، اما نمی دونم چرا از یه جهاتی خیلی خیلی اذیت می شدم الان به هر کی می رسم میگم من افسردگی بعد از زایمان گرفته بودم که واقعاً هم همینطور بود نمی دونم چی بگم هم روزای قشنگی بود هم از یه جهاتی سخت نمی خوام در مورد سختش چیزی بگم نه برای اینکه دلم نخواد از خاطرات تلخ برات بنویسم نه بالاخره تلخی هم قسمتی از زندگیه به خاطر اینکه تلخی های اونروزها شاید کمی به خاطر بی تجربگی من، کمی به خاطر تغییرات هورمونی و فیزیکی و حتی شاید کمی هم به خاطر شرایط آب و هوایی که همش سرد بود و ابری بود .... هر چی بود گذشت خدا رو شکر به خیر گذشت . 4 ماهت که کامل شده بود اثاث کشی کردیم به یه خونه جدید خیلی خونه جدید ر...
نویسنده :
شیما مامان درینا و سامیار
16:16